[ و در دعا هنگام باران خواستن گفت : ] خدایا ما را سیراب ساز به ابرهاى رام به فرمان ، نه ابرهاى سرکش خروشان [ و این از گفتار فصیح عجیب است ، چه او ابرهاى با رعد و برق همراه با بادها و آذرخشها را به شتران سرسخت همانند فرموده است ، که بار از پشت بیفکنند و در سوارى دادن سرکشى کنند ، و ابرهاى تهى از رعد و برق ترسناک را به شتران رام تشبیه کرده است که شیرشان را به آرامى مى‏دوشند و به آسانى بر پشتشان نشینند . ] [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----36834---
بازدید امروز: ----27-----
بازدید دیروز: ----15-----
وبلاگی برای شما ....

 

نویسنده: ساغر
جمعه 87/7/26 ساعت 12:49 عصر

 

 

تا در این دهر دیده کردم باز
گل غم در دلم شکفت به ناز
بر لبم تا که خنده پیدا شد
گل او هم به خنده ای وا شد
هر چه بر من زمانه می ازود
گل غم را از آن نصیبی بود
همچو جان در میان سینه نشست
رشته عمر ما به هم پیوست
چون بهار جوانیم پژمرد
گفتم این گل ز غصه خواهد مرد
یا دلم را چو روزگار شکستی هست
می کنم چون درون سینه نگاه
آه از این بخت بد چه بینم آه
گل غم مست جلوه خویش است
هر نفس تازه روتر از پیش است
زندگی تنگنای ماتم بود
گل گلزار او همین غم بود
او گلی را به سینه من کاشت
که بهارش خزان نخواهد داشت


    دوست عزیز با بیان نظر خود مشوق نوشتنم باش..ممنون( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • حافظ ... بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
    بی غم باشی..
    مهر
    ضد حال
    دوست داشتن یا مالکیت؟
    2باره سلام
    تقدیم به اونیکه خیلی خاطرش میخوام ...
    بی یار ...
    ؟؟؟؟
    معشوق من خدای عاشقاست ....
    زندگی ..
    یاد بود خوبی ها ...
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • لینک دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • آوای آشنا

  •